12  هرم رشد فکری 12

ساخت وبلاگ

خرد، تدبیر، سربلندی

این جنبش بعدی است که می تواند جامعه ایران را از وضعیت اسفناکی که هم اکنون درگیر آن است رهایی بخشد.

چون جامعه هم اکنون به شدت درگیر بی خردی حاکمانی است که پس از چند دهه با رها کردن زیر ساخت های پیشرفت و با تکیه به اهداف واهی کشور را نه تنها به سوی انزوا و طرد شدن از جامعه جهانی کشانیده که در اثر شوک های ممتد و سرمایه سوزی های پیاپی ناشی از تعصب و ناتوانی خود راه های پیشرفت از داخل را نیز سد کرده اند.

برای شناخت بهتر وضعیت موجود جهت درمان آن بهتر است نگاه جامعی به چگونگی شکل گیری متعصبین مذهبی ناسازگار در قاعده هرم رشد فکری و چگونگی عملکرد آنها در طول تاریخ شکل گیری آنها انداخته تا بتوانیم راحت تر از شر مفاسد و ناسازگاری های فرسایشی آنها خلاصی پیدا کنیم.

از آنجایی که انسان خوراک جو پس از جستجوهای پیاپی در زمین به هنگام رسیدن به فلات مرکزی ایران آنجا را به واسطه دسترسی به آب های آزاد و رودخانه ها و دریا و دریاچه های خوبی که در نزذیکی آن بود و سرزمین حاصل خیزی که در غرب آن قرار داشت محل سکونت دائم خود قرار داد و شروع به شکل دهی به تمدن های اولیه کرد و سپس این تمدن ها را تا مرزهای خاورمیانه امروزی گسترش داد و این سبب شد که جایگاه معنا در زندگی او و مردمان این منطقه از اهمیت ویژه ای برخوردار باشد(1)

بدیهی است همچون نگاهی به زندگی که عرضی را در کنار طول آن نیز در نظر می گیرد و فلسفه وجودی آفرینش نوع بشر را معنایی فراتر از زندگی در راستای خور و خواب و شهوت تعریف می کند توجه به موسیقی و هنر و معماری در راستای معنا بخشی بیشتر به زندگی را به خود جلب نماید و انواع علوم را در این راستا به رسمیت شناسد. از این روست که هم اکنون که علم و تکنولوژی های نوین سراسر عالم را فرا گرفته و بشر توانسته مرزهای جغرافیایی را با تسخیر مرزهای علوم تجربی یکی پس از دیگری درنوردد متاسفانه هنوز منطقه خاورمیانه درگیر عوارض و سوء استفاده هایی است که مذهبیون تحت پوشش دین و بازی با ارزش های اعتقادی که در این منطقه ریشه دیرینه دارد به انجام رسانیده و می رسانند و در ادامه این روش هم اکنون نیز عده ای را تحت تلقین باورهایی بسیار تنگ نظرانه با تقویت تعصبات مذهبی آنها با تکیه بر مناسک و آیین های بدون نتیجه بر می انگیزند و با این روش آنها را استعمار و سرمایه های مردم کشورهای خود را تحت استثمار خود در آورده و با این کار خود و افراد همسو با خود را در قدرت نگه می دارند.

اما پس از انقلاب 57 و پس از تحولات بزرگی که در زمینه پذیرش سبک زندگی مدرن در دوران پهلوی صورت گرفت چه شد که دوباره پای متعصبین مذهبی پس از رهایی نسبی از ظلم و ستم ریشه دار آنها در ایران و به تبعیت از آن در خاورمیانه به قدرت باز شد؟

معناگرایی ایرانیان و گرایش دیرینه آنها به ادیان الهی در کنار مدارس علوم دینی که در امر آموزش خواندن و نوشتن و علوم زمانه خود فعالیت داشتند و سپس توسعه مدارسی در حد نظامیه بغداد که با همه اسم و رسم و تشکیلات خود بدلیل حمایت از یک فرقه مذهبی و دیدگاه های اشعری حاکم بر آن توانست جلوی پیشرفت های قابل تحسینی که ایرانیان در زمانه خود نسبت به علوم تجربی در رشته های مختلف بدست آورده بودند را بگیرد و نه تنها سبب انحطاط علوم اسلامی شد( 2)که سبب هجرت و تبعید و متواری ساختن اندیشمندان زمانه خود نیز شد و این بدعت را برای همیشه در تاریخ ایران به یادگار گذاشت، در این زمانه نیز پا به میدان گذاشت و در قالب عملکرد توسعه ای حوزه های علمیه پس از انقلاب 57 عمل کرد. مذهبیون افراطی پس از انقلاب 57 با تکیه بر نفوذ مذهب در جامعه ایران و با کشتن و متواری کردن و زندانی و اعدام نمودن همه گروه هایی که در پیروزی این انقلاب نقش داشتند جایگاه های ویژه ای را در قدرت برای خود در نظر گرفتند و با فشار دادن کلمه اسلام در بند های مختلف قانون اساسی که برای کشور در نظر گرفته شده بود عملا قدرت اجرایی را از آن گرفته و کشور را در انحصار مراکز و افرادی که در جایگاه های غیر قابل تنزل نشاندند قرار داده و با این کار هم در زمینه انحطاط علوم اسلامی و هم در زمینه از بین بردن پایه های اعتقادی مردم مجدانه تلاش کرده و موفق شدند.

حال وضعیت جامعه ایران پس از چند دهه بازی با اعتقادات و سوء استفاده از باورهای دینی مردم به گونه ای است که نه تنها اعتبار پایه های اعتقادی خوب و محکم نگهدارنده خود را نزد نسل جوان از دست داده است که به واسطه علم ستیزی و مفهوم نبودن اصول آن برای مذهبیون افراطی که همواره در راس قدرت بوده اند اجازه استفاده از اصول علمی برای رهایی از مشکلات را نیز از مردم سلب کرده و این درحالی است که این مذهبیون همواره معتقد به تفکیک جنسیتی و بدور نگه داشتن مردان قدرت و اهالی حوزه های علمیه از توانایی ها و قدرت مدیریت زنان جامعه نیز بوده اند و پس از چند دهه آنها دچار عوارض شدید این نوع نگرش یعنی همجنس گرایی افراطی و خشونت و سبوعیت ناشی ازآن نیز شده اند و این درحالی است که آن قدرت نظامی که در بدو به قدرت رسیدن آن را تشکیل و بدون چون و چرا از آن حمایت های بی حساب و کتابی کرده و اجازه دخالت در همه امور مملکت را به سرداران آن داده اند و نیروهای بسیجی که با شعار مستضعف گرایی جیره برای آنها در نظر گرفته و روز به روز از فاکتورهای مهم شخصیتی آنها را تهی و بر میزان جیره آنها افزوده اند هم اکنون بدان حد از توقع و انتظار رسیده اند که حد و مرزی برای آن نمی توان متصور شد.

به عبارت دیگر اکثریت مردم ایران هم اکنون اسیر آخوندهایی هستند که جز پست های بالای دولتی به چیز دیگری راضی نمی شوند و سردارن سپاهی که با جدید ترین سلاح های نظامی به روی مردم کشور خود اسلحه گرفته و تمامی شریان های اقتصادی و عمرانی را نیز در اختیار دارند و جیره خواران بسیجی که برای مشکل تراشی در زندگی مردم تربیت شده و برای آتش به اختیاری دندان تیز کرده اند.

اما نکته بسیار مهمی که این روزهای جامعه ایران را از سال 57 و چند دهه پس از آن متفاوت می سازد میزان آگاهی و بیداری ملتی است که فهمیده است در دنیای مدرن برای داشتن جامعه سالم که اصول اخلاق در آن امکان رعایت شدن داشته باشد و معنای زندگی در آن جاری شود "یک نظام تامین اجتماعی قوی در کنار محترم شمردن آزادی های فردی و احترام به حریم خصوصی زندگی مردم تحت مدیریت یک حاکمیت آگاه و عادل که با رای و نظر مردم به روی کار آمده باشد" است که می تواند از شکل گیری افرادی متعصب و مذهبیونی افراطی و متوحش و جیره خوار که در کنار بی خردی در انواع فسادهای مختلف غوطه خورده و فرزندانی با مشکلات متعدد به جامعه تحویل دهند جلوگیری کرده و تاثیر مخرب آنها را به حداقل ممکن برساند و امکان پیشرفت و ترقی را برای مردم و جامعه فراهم کند.

ملتی که روزی در مقابل آخوندها فرش قرمز پهن کرده و علاوه بر دادن اختیار تام به آنها بخشی از خمس و زکات مال خود را نیز به آنها می داد حالا کاملا متوجه شده است که با چنان قشر بی تفاوت و سبک مغز و ناسالمی طرف است که نه تنها دین و ایمانی ندارند که ذره ای از انسانیت و آزادگی نیز برخوردار نبوده و حتی تحمل هم لباس های خود که اهل معنا و انسانیت هستند را نداشته و آنها را زندانی و خانه نشین می کنند و در مقابل سیل مشکلات اجتماعی که خود بر سر مردم جامعه سوار کرده اند نه تنها احساس مسئولیتی نمی کنند که در بالاترین جایگاه نیز هیچ گونه عکس العملی از خود نشان نمی دهند.

" ملت ایران هم اکنون به آن حد لازم از فهم ودرک رسیده است که جای آخوند و سپاهی و بسیجی بجای ارکان حکومتی باید در یک منطقه محصور و تحت مراقبت مانند شهر قم باشد تا آنها در آنجا آزاد باشند شنیع ترین روابط، بدترین رفتارهای ضد اخلاقی و انواع فساد را با هم تجربه کنند تا ملک و مملکت و مردم و ملت از شر آنها در امان بماند"

-------------------------------------------------------------------------------------

1_ اساسا اگر با این فرض پیش بیاییم که انسان به عنوان یک موجود صاحب اختیار در زمین رها شده و بدون پناه نیست، پذیرش فلسفه وجودی صاحبان مکاتب فکری در قالب ادیان برای ما بیشتر قابل پذیرش و توجه به اعمال و رفتار خود با رعایت دستورات اخلاقی و انتظار رسیدن به معنا و مفهوم والاتری از زندگی در زمین در کنار انجام اعمال روزمره ای که لازمه بقای ما در آن است جزء لاینفک زندگی ما قرار خواهد گرفت .

2_ نقش نظاميه ها در انحطاط علوم اسلامي

سميه انصاري

چكيده

در قرن پنجم با رشد و گسترش مدارس به همت پادشاهان و وزراي سلجوقي ،

پويايي علم و دانش را شاهد هستيم. مدرسه هاي علمي مشهور به نظاميه بر اساس انديشه سياسي و مذهبي خاص خواجه نظام الملك با رويكرد تعليم و تربيت افراد و براي مناظره با ديگر رقباي صاحب نفوذ در بغداد همچون حنفيان ،حنبليان و اسماعيليه شكل گرفت. اگرچه رونق نظاميه بغداد براي اندك زمانيپيشرفت علوم مذهبي را در پي داشت ولي در دراز مدت به دليل ناسازگاري باجو سياسي و مذهبي بغداد و نيشابور، اختناق فكري، تشديد اختلافات و تعصبات مذهبي ناكارآمدي خود را نشان داد و در نهايت به ركود علمي منتج شد.در اين پژوهش سعي بر اين است با استناد به منابع تاريخي اهداف شكل گيري نظاميه بغداد، نقش آن در پيشرفت علوم و به تبع آن عوامل انحلال و اضمحلال نظاميه را مورد تبيين و تحليل قرار دهد.

كليد واژه: سلجوقيان، خواجه نظام الملك، نظاميه، ركود علمي.

تاریخنامه خوارزمی سال اول پاییز 1392 شماره 1

+ نوشته شده در جمعه سوم شهریور ۱۴۰۲ ساعت 12:54 توسط شب شکن  | 

آیا مایلید عینک تون را عوض کنید ؟...
ما را در سایت آیا مایلید عینک تون را عوض کنید ؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 629khordad13880 بازدید : 49 تاريخ : چهارشنبه 8 شهريور 1402 ساعت: 16:58